سیناسینا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

سینا مهربون ترین بچه دنیا

اسم خواهر کوچولوم

  سلام سینا جون مامان فدات شه امروز جمعه هشتم دی ماهه امروز وقتی از خواب بیدارشدی  با بابا و مامانی صبحونه خوردی بعد بابا گفت که تو رو میبره تا با ماشین یه دور بزنیم که دلت باز شه بعد چند ساعت برگشتیم خونه نهار خوردیم بعد تو برنامه کودک نگاه کردی وکمی خوابیدی بعد که بیدارشدی تنهایی رفتی حموم حدود یه ساعت اب تنی کردی وقتی فهمیدی بابا بزرگ ومامان بزرگ اومدن زود اومدی بیرون حسابی باهاشون بازی کردی از حموم رفتنت اونقدر بهشون تعریف کردی که نگو الانم تازه مهمونا رفتن من هم دارم برای پسر خوشگلم خاطرشو مینویسم عزیز دلم مامان امیدوارم خوابای خوش ببینی دوست دارم       سلام بچه...
19 بهمن 1391

سینا بچه ناز مامان

  سلام مامان وبابای عزیزم خیلی دوستون دارم خواهر کوچولوی عزیزم خیلی دلم برات تنگ شده میخوام که خیلی زود ببینمت خواهر عزیزم خیلی دوستت دارم امروز با، مامان رفته بودیم بازار برات یه کفش قرمز خوشگل خریدم بابا هم برات یه گوشواره خرید خواهر خوبم مبارکت باشه نمیدونی مامان برات چقدر لباسای خوشگل رنگاوارنگ خریده از الان آرزو م اینکه هرچه زودتربه دنیا بیایی باهم بازی کنیم به امید روزی که تاتی تاتی کنی، باهم بریم شهر بازی دوست دارم از زمین تا آسمون   مرسی داداشی دیگه خجالتم نده منم دوست دارم   ...
9 بهمن 1391

کوچولوی قشنگ

  بابای عزیزم هر چقدر با انگشتام بشمارم که دوست دارم بازم کمه یعنی انگشتم کم داره ده تا انگشت دارم ولی اندازه ده تا اسمون دوست دارم عاشقتم بابا جون   بابا جونم اونقدر شمردم که چقدر دوست دارم انگشتام درد گرفتن خب دیگه دوست دارم یه بوس بدم باور میکنی بازم میخوای تا باور کنی بسه بابا خسته شدم   منم دوستت دارم عشق من به اندازه تمام دنیا (بابا) ...
9 بهمن 1391
1